
تفکر طراحی (DT) چیه؟
تفکر طراحی یا Design Thinking یک فرآیند غیرخطی و تکرار پذیر هست که تیمها برای درک کاربران، جستجو و فهم بیشتر فرضیات، باز تعریف مسائل و ایجاد راهحل های نوآورانه برای توسعه یک محصول از اون استفاده میکنن. این روش در تمامی مراحل طراحی یک تجربه کاربری میتونه کاربرد داشته باشه یا حتی میتونه در تمامی مراحل تولید یک محصول از ابتدا تا انتها به تعدد استفاده بشه اما بیشتر در مواجهه با مسائل تعریف نشده یا ناشناخته مفید هست.
تفکر طراحی شامل پنج مرحله هست:
- همدلی (Empathy)
- تعریف (Define)
- ایدهپردازی (Ideate)
- نمونهسازی (Prototype)
- آزمون (Test)
در یک جهانِ به سرعت تغییر کننده، سازمانها باید بتونن به سرعت خودشون رو با شرایط تطبیق بدن و نوآوری داشته باشن تا بتونن زنده بمونن. تفکر طراحی ابزاری قدرتمنده که میتونه به سازمانها کمک کنه تا دقیقاً این کار رو انجام بدن. تفکر طراحی با تمرکز روی کاربر و نیازهایش، میتونه به تیم ها کمک کنه تا راه حل های خلاقانه ای رو توسعه بدن که به واقع نیازهای مردمی رو برآورده میکنه.
هدف نهایی یک فرآیند تفکر طراحی ایجاد یک راهحل هست که مطلوب، قابلاجرا و قابلیت ادامه دارد.
این به این معناست که محصول شما باید نیازهای کاربر رو برآورده کنه، قابلیت پیادهسازی داشته باشه و یک مدل مالی هم داشته باشه. در طول اکثر فرآیند های تفکر طراحی، شما بر روی مطلوبیت (Desirability) تمرکز میکنین چون به آزمایش ایده های خودتون و اعتبارسنجی فرضیات شما درباره کاربرانتون میپردازین و این بسیار در این روند کمک کننده هست. اما به سمت انتهای پروژه خودتون که نزدیک میشین، شما باید تمرکزتون رو بر روی قابلیت اجرا حفظ کنین تا راه حل شما قابلیت پایداری داشته باشه.

چرا تفکر طراحی مهمه؟
“طراحی تفکر یک رویکرد متمرکز بر انسان هست که از ابزارهای طراحی برای ادغام نیازهای مردم، امکانات فناوری و الزامات برای یک موفقیت تجاری استفاده میکنه.”
- تیم براون، مدیرعامل شرکت IDEO
تفکر طراحی Design Thinking نوآوری رو ترویج میکنه به شکلی که شرکتها باید نوآوری کنن تا بتونن در محیطی که به سرعت تغییر میکنه، زنده بمونن و رقابتی باقی بمونه. در تفکر طراحی، تیم های چند وظیفه ای به همکاری با همدیگه مشغول به درک نیازهای کاربران و ایجاد راهحلهایی هستن که این نیازها رو برطرف کنن. علاوه بر این، فرآیند تفکر طراحی به کشف راه حل های خلاقانه هم کمک میکنه.
تیم های طراحی از تفکر طراحی برای مقابله با مسائل نامشخص/ناشناخته (یا معروف به مشکلات شرور) استفاده میکنن. مسائل شرور از تیمها میخواد که خارج از چارچوب فکر کنن، به سرعت اقدام کنن و به طور مداوم به آن عمل کنن اینها دقیقا تمامی ویژگیهایی هستن که به عنوان علامت هایی برای انجام دادن تفکر طراحی شناخته میشن.
تفکر طراحی روشها و ابزارهای عملی رو هم ارائه میکنه که شرکت های بزرگی مثل گوگل، اپل و ایربیانبیبی برای ترویج نوآوری استفاده میکنن. از معماری و مهندسی تا فناوری و خدمات، شرکتهای مختلف در صنایع از این روش رویکردی رو برای ترویج نوآوری و حل مسائل پیچیده پذیرفتن و به اون عمل میکنن.
هدف نهایی تفکر طراحی چیه؟
فرآیند تفکر طراحی به دنبال رضایت از سه معیاره:
- مطلوبیت (مردم چه چیزی رو میپسندن؟)
- قابلیت اجرا (آیا امکان ساخت راه حل فنی وجود داره؟)
- قابلیت ادامهپذیری (آیا شرکت میتونه از راه حل سود کسب کنه؟)

مطلوبیت (Desirability): برآورده کردن نیازهای مردم
فرآیند تفکر طراحی در ابتدا با بررسی نیازها، آرزوها و رفتارهای مردم یا کاربران نهایی شروع میشه بعد از اون تیم با همدلی و گوش دادن به کاربر برای درک بهتر چیزی که میخوان مشغول میشه، نه اون چیزی که سازمان ها فکر میکنن کاربرها میخوان یا نیاز دارن! بین این دو تا تفاوت بزرگی وجود داره که باید درکش کرد. بعد از اون تیم درباره راه حل هایی برای برآورده کردن این نیازها از دیدگاه کاربران نهایی فکر میکنه.
قابلیت اجرا (Feasibility): از نظر فناوری امکان پذیر باشه
هنگامی که تیم یک یا چند راهحل رو شناسایی میکنه، اونها تعیین میکنن که آیا سازمان قادر به پیادهسازی اونها هست یا نه. در نظریه، هر راهحل امکانپذیره اگر سازمان منابع و زمان بینهایتی برای توسعه اون راهحل داشته باشه. با این حال، با توجه به منابع فعلی (یا آینده) تیم، تیم ارزیابی میکنه که آیا راه حل ارائه شده ارزش پیگیری داره یا نه. دراین مرحله تیم ممکنه بر روی راهحل رفت و برگشت داشته باشه تا بتونه اون راه حل رو بیشتر قابل اجرا کنه یا برنامهریزی کنه که منابع خودش رو افزایش بده تا بتونه اون راه حل رو اجرایی کنه (مانند استخدام نیروی کار بیشتر یا تهیه ماشین آلات ویژه).
در ابتدای فرآیند تفکر طراحی، تیمها نباید درگیر مسائل مربوط به پیاده سازی و فنی بشن چون این باعث میشه ایده های کمتری خلق بشه و در واقع نواوری محدود میشه.
قابلیت زیست پذیری (Viability): تولید سود
سازمانی که داره محصول رو تولید میکنه باید قادر باشه از راهحل، درآمد و سود تولید کنه. قابلیت زیست پذیری نه تنها برای سازمانهای تجاری بلکه برای سازمانهای غیرانتفاعی هم بسیار حیاتیه.
سنتیترین روشها، شرکتها با قابلیت اجرا (Feasibility) یا قابلیت زیست پذیری(Viability) شروع میکنن و بعد از اون سعی میکنن یک مشکل رو پیدا کنن که با راه حل مطابقت داشته باشه و اون رو به بازار عرضه کنن. دیزاین تینکینگ این فرآیند رو برعکس میکنه و توصیه میکنه که تیمها با مطلوبیت (Desirability) شروع کنن و بعداً دو بخش دیگه رو درگیر کنن.
در آموزش بعدی شما رو با ۵ مرحله جذاب تفکر طراحی آشنا میکنیم 🙂