
تفکر طراحی یا Design Thinking روشیه که رویکردی مبتنی بر راه حل برای حل مشکلات رو فراهم میکنه. مراحل تفکر طراحی به ما کمک میکنه تا به شکلی که متمرکز بر کاربر هست به مشکل و حل مشکل نگاه کنیم و استفاده از این روش به ویژه زمانی مفیده که برای مقابله با مشکلات پیچیدهای که تعریف روشنی ندارن یا ناشناخته هستن به کار بگیریم. این روش به درک نیازهای انسانیِ تمرکز میکنه، مشکل رو به روشهای انسان محور باز تعریف میکنه، ایدههای متعددی رو در جلسات طوفان فکری ایجاد میکنه و یک رویکرد عملی برای پروتوتایپ و تست تجربه کاربری به کار میگیره.
وقتی بدونین چطور ۵ مرحله طراحی تفکر رو به کار ببرین اون وقته که طراح توانمندی میشین چون میتونین از این روش برای حل مشکلات پیچیدهای که در شرکت ها و در سطوح کلان مثلا کشور ها و … رخ میده استفاده کنین.
در همین ابتدا توجه کنین که تفکر طراحی یک فرایند غیرخطی و تکراریه که بسته به اینکه با چه مشکلی رو به رو هستین میتونه بین سه تا هفت مرحله داشته باشه. در این اموزش ux ما بر مدل ۵ مرحله ای تفکر طراحی که توسط مؤسسه طراحی هاسو پلاتنر در دانشگاه استنفورد (d.school) پیشنهاد شده تمرکز میکنیم، چون این مؤسسه به خاطر روش تدریس و بهکارگیری تفکر طراحی در سطح جهانی شناخته شده.
✔️ مراحل پنج گانه فرآیند تفکر طراحی
۱) همدلی کردن (Empathize): تحقیق درباره نیازهای کاربران.
۲) تعریف کردن (Define): بیان نیازها و مشکلات کاربران.
۳) ایدهپردازی (Ideate): به چالش کشیدن فرضیات و ایجاد ایدهها.
۴) نمونهسازی (Prototype): شروع به ایجاد راهحلها.
۵) آزمایش کردن (Test): آزمایش راهحل های ایجاد شده.
حالا بیاین مراحل تفکر طراحی رو مرحله به مرحله و به تفصیل بررسی کنیم:
مرحله ۱: همدلی کردن (Empathy) – تحقیق درباره نیازهای کاربران

اولین مرحله از فرآیند تفکر طراحی روی تحقیق کاربر محور تمرکز داره یعنی تحقیقاتی که هدفش تماما نیازهای کاربر باشه.
شما باید درک همدلانه ای از مشکلی که قصد حل اون رو دارین، کسب کنین. با کارشناسان مشورت کنین تا اطلاعات بیشتری در مورد حوزه مورد نظر بدست بیارین و از طریق مشاهدات خودتون که از کاربران دریافت میکنین، با اونها همدلی کنین. همینطور ممکنه بخواین خودتون رو در محیط فیزیکی که اون کاربران هدف داخلش حضور دارن قرار بدین تا درک عمیقتر و شخصیتری از مسائل موجود، تجربهها و انگیزههای اونها پیدا کنین. همدلی برای حل مسئله و فرآیند طراحی انسان محور بسیار حیاتیه، چون به طراحان اجازه میده که فرضیات خودشون رو درباره جهان کنار بذارن و بینش واقعی نسبت به کاربران و نیازهای اونها کسب کنن.
بسته به محدودیتهای زمانی، شما مقدار قابل توجهی از اطلاعات رو جمعآوری خواهید کرد تا در مرحله بعدی ازش استفاده کنین. هدف اصلی مرحله همدلی کردن، افزایش بهترین درک ممکن از کاربران، نیازهای اونها و مشکلاتیه که زیربنای توسعه محصول یا خدماتی رو که میخوایم ایجاد کنیم، تشکیل میدن.
همدلی کردن در واقع با کفش کاربر راه رفتنه. باید بتونیم خودمون رو کامل به جای کاربر تصور کنیم تا بتونیم مشکلاتشو بفهمیم و واسش راهکار ارائه بدیم.
مرحله ۲: تعریف کردن (Define) – بیان نیازها و مشکلات کاربران

در مرحله تعریف کردن، شما اطلاعاتی رو که در مرحله همدلی کردن جمعآوری کردین، سازماندهی میکنین و مشاهدات خودتون رو تجزیه و تحلیل میکنین تا مشکلات اصلی رو که شما و تیمتون تا این لحظه شناسایی کردین رو تعریف کنین. یادتون نره که تعریف مشکل و بیان مسئله باید به صورت انسانمحور انجام بشه.
به عنوان مثال، نباید مشکل رو به عنوان خواسته یا نیاز شرکت خودتون تعریف کنین. مثلا: “ما باید سهم بازار محصولات غذایی خودمون رو در بین دختران نوجوان جوان به میزان ۵٪ افزایش بدیم.”
شما باید مسئله را از دید نیازهای کاربران مطرح کنین. مثلا: “دختران نوجوان نیاز دارن غذای مغذی بخورن تا رشد کنن، سالم باشن و به خوبی پیشرفت کنن”
مرحله تعریف کردن به تیم طراحی کمک میکنه تا ایدههای عالی رو برای ایجاد ویژگیها، عملکردها و عناصر دیگه برای حل مشکل موجود جمعآوری کنه، یا حداقل، به کاربران واقعی اجازه بده تا با حداقل دشواری مشکلات خودشون رو حل کنن. در این مرحله، شما شروع به پیشروی به سمت مرحله سوم، یعنی مرحله ایدهپردازی میکنین. در این مرحله، سوالاتی مطرح میشه که به شما در جستجوی راهحلها کمک میکنه: “چطور میتونیم دختران نوجوان رو تشویق کنیم تا اقدامی انجام بدن که برای اونها مفید باشه و همینطور شامل محصول یا خدمات غذایی شرکت ما هم باشه؟”
مرحله ۳: ایدهپردازی (Ideate) – به چالش کشیدن فرضیات و ایجاد ایدهها

در سومین مرحله از فرآیند تفکر طراحی، ما طراحان آماده ایجاد ایدهها هستیم. ما در مرحله همدلی کردن نیازها و مشکلات کاربران رو درک کردیم و در مرحله تعریف کردن مشاهدات خودمون رو تحلیل کردیم تا یک بیان مسئله انسان محور ایجاد کنیم. با این پس زمینه محکم، ما و اعضای تیممون میتونیم شروع به نگاه کردن به مشکل از زوایای مختلف کنیم و راهحل های نوآورانهای برای بیان مسئله خودمون ایجاد کنیم.
صدها تکنیک ایده پردازی وجود داره که میتونین از اونها استفاده کنین مثل طوفان فکری (Brainstorm)، نگارش ذهنی (Brainwrite)، بدترین ایده ممکن (Worst Possible Idea) و SCAMPER.
تکنیک های “طوفان فکری” و “بدترین ایده ممکن” معمولاً در ابتدای مرحله ایدهپردازی استفاده میشن تا تفکر آزاد رو تحریک کنن و فضای مسئله رو گسترش بدن تا ما راحت تر بتونیم ایده هامون رو بیان کنیم. این به شما اجازه میده تا در ابتدای ایدهپردازی، تا حد ممکن ایدههای زیادی تولید کنین. شما باید در انتهای این مرحله از تکنیکهای ایدهپردازی دیگه ای استفاده کنین تا به شما کمک کنه ایده های خودتون رو بررسی و آزمایش کنین و بهترین ها رو برای پیش روی انتخاب کنین. این ایده ها عموما یا مشکل رو حل میکنن یا عناصر مورد نیاز برای دور زدن اون رو فراهم میکنن.
مرحله ۴: نمونه سازی (Prototype) – شروع به ایجاد راهحلها

حالا تیم طراحی یک تعدادی نسخه کوچک و ارزان قیمت از محصول (یا ویژگیهای خاص موجود در محصول) رو تولید میکنه تا راه حل های کلیدی تولید شده در مرحله ایده پردازی رو بررسی کنه. این نمونه ها میتونن درون تیم خودتون یا در بخش های دیگه یا حتی در یک گروه کوچک از افراد خارج از تیم طراحی به اشتراک گذاشته و آزمایش بشن.
این مرحله یک مرحله آزمایشیه و هدف اینه که برای هر یک از مشکلات شناسایی شده در سه مرحله اول، بهترین راه حل ممکن رو شناسایی کنیم. راه حل ها درون نمونه ها پیاده سازی میشن و یکی یکیه اونها بررسی و بعدش بر اساس تجربیات کاربران پذیرفته، بهبود یافته یا رد میشن.
تا پایان مرحله نمونهسازی، تیم طراحی یک دید بهتر از محدودیت های محصول و مشکلاتی که با اون مواجه هست رو داره. همینطور، نگاهی واضح تر به اینکه کاربران واقعی چطور در ارتباط با محصول نهایی رفتار، فکر و احساس میکنن، خواهند داشت.
مرحله ۵: آزمایش (Test) – تست کردن راهحلها

در این مرحله، طراحان یا ارزیاب ها با استفاده از بهترین راهحلهای شناسایی شده در مرحله نمونهسازی، محصول کامل رو به شدت آزمایش میکنند.
این مرحله آخرین مرحله مدل پنجگانه تفکر طراحیه؛ با این حال، در یک فرآیند تکرار شونده مثل همین تفکر طراحی، نتایج به دست اومده اغلب برای باز تعریف یک یا چند مسئله بیشتر استفاده میشن.
این سطح از درکی که بدست اومده ممکنه به شما کمک کنه شرایط استفاده و چگونگی فکر، رفتار و احساس افراد در مورد محصول رو بررسی کنین و حتی ممکنه شما رو به مرحله ای قبلی در فرآیند تفکر طراحی برگردونه.
فراموش نکنین که، مراحل تفکر طراحی یک روند غیر خطی و تکرار پذیر هست. در هر مرحله و بسته به نیاز میتونیم به مراحل قبلی برگردیم و نتاریج جدیدی رو بدست بیاریم.
هدف نهایی اینه که یک درک عمیق از محصول و کاربرانش به دست بیاریم.
تفکر طراحی یک فرآیند غیرخطی
ما در اینجا یک فرآیند تفکر طراحی مستقیم و خطی رو شرح دادیم که در اون یک مرحله به نظر میرسه به مرحله بعدی منجر میشه و با یک استنتاج منطقی در آزمون کاربری به پایان میرسه.

با این حال، در عمل، این فرآیند به شکلی انعطاف پذیر و غیر خطی اجرا میشه. به عنوان مثال، گروه های مختلف داخل تیم طراحی ممکنه بیش از یک مرحله رو همزمان انجام بدن، یا طراحان ممکنه اطلاعات رو در طول هر مرحله از پروژه جمع آوری و نمونهسازی کنن تا ایده های خودشون رو به واقعیت برسونن و راهحل های مسئله رو به صورت همزمان به تصویر بکشن.
علاوه بر این، نتایج مرحله آزمون ممکنه الهامات جدیدی درباره کاربران رو به ما نشان بده که به یک جلسه دیگه از طوفان فکری (ایدهپردازی) یا توسعه نمونههای جدید (نمونهسازی) منجر میشه.
مهمه به خاطر بسپارین که: پنج مرحله تفکر طراحی همیشه به ترتیب متوالی نیست. اونها نیازی به دنبال کردن یک ترتیب خاص ندارن، و اغلب میتونن به صورت همزمان اتفاق بیوفتن یا به صورت تکراری اجرا بشن.
فرآیند تفکر طراحی نباید به عنوان یک روش طراحی ثابت و غیرانعطافی دیده بشه؛ مراحل شناسایی شده باید به عنوان راهنمای ما برای فعالیت هایی که انجام میدیم استفاده بشن. مراحل ممکنه تعویض بشن، به صورت همزمان انجام بشن یا چندین بار تکرار بشن تا بیشترین بینش های اطلاعاتی در مورد کاربران، گسترده تر شدن فضای راهحل و کسب راهحل های نوآورانه به دست بیاد.
روند تفکر طراحی، یک حلقه بیپایان ایجاد میکنه، که ما طراحان در اون به دنبال بدست آوردن بینش های جدید، توسعه روش های جدید برای دیدن محصول (یا خدمت) و به دست آوردن درکی عمیقتر از کاربران هستیم و تلاش میکنیم مشکلاتی که با اونها مواجه هستن رو بهتر درک کنیم.
اگه تا حالا این روند رو در پروژه های طراحی محصول خودتون انجام دادین با ما و بقیه کاربران مدرسه تجربه کاربری به اشتراک بذارین 🙂